مجموعه دلنوشته های بهرام - چی می خوای؟
چی می خوای؟
نه...فقط بگو چی میخوای؟
مردم؟ خوب اینکه کاری نداره!فکر کردی قراره شق القمر اتفاق بیافته؟
شکسنه نفسی کن..شعارهای وطن پرستی بده..چاکرم مخلصم هم که خوب بلدی..
الآنم که دور دوره جنبش سبز و آزادیخواهی و این چیزاست.خودتم ببندی به اینا دیگه حلله..
شک نکن.هرکی اومد جلو بگو شما سرور مایی.چرک زیر ناخونتیم.ارادتمندم.چش مایی.
و از این جور کس شررا که هممون خوب بلدیم.
اینکه در واقعیت چه اتفاقی می افته تقریبا بی اهمیته.این مهمه که جواب توهمات این مردم و بدی که حال کنن باهات.
اکثر ماها با اون چیزی که واقعا به نفعمونه خوشحال نمی شیم.اگه خیلی باهوش و باحال باشیم یکی دو دقیقه بهش فکر می کنیم ولی به هر حال جبهه می گیریم در مقابلش.
منم خودم رو بعضی چیزا همینجوریم.خونم از کسی رنگین تر نیست.ولی خب خوبیش اینه که سعیمو می کنم.
چه کنیم.خدا رو چه دیدی؟!
شایدم من یه روز به این نتیجه رسیدم که باید به ساز مردم برقصم و اونا واسم دست بزنن.بعدشم شلوارم و خط اوتو بندازم و با هر کسی بحث باب میلشو بکنم و تایید کنم و تشویق کنم و الکی به هر جوکی بخندم.حرفای وطن پرستی بزنم و یک شبه بشم کوروش کبیر.بعدشم یه پلاک فروهر از سه راه تهرانپارس می خرم و می ندازم گردنم و آهنگای شبکه سه یی می خونم و در آخر هر برنامه هم از همه دست اندرکاران و مربیان و معلمان و مشوقان و مسببان بنده حقیر تشکر می کنم!بعدشم میشم یکه تاز دیدگان مردم این سرزمین عجیب!
و این گونه بوده و هست که چیزی تغییر نمی کند