نگا نکن روی زمین تف میندازم رو آسفالت
هنوزم تو یه آدمه سردیه چشمات
وقتی داشتی میرفتی حرفام یادت هست !
گفتم رفتی دیگه برنگرد همینو بس
فکر غباری که نشسته رو قاب عکست
نگا نکن روی زمین تف میندازم رو آسفالت
هنوزم تو یه آدمه سردیه چشمات
وقتی داشتی میرفتی حرفام یادت هست !
گفتم رفتی دیگه برنگرد همینو بس
فکر غباری که نشسته رو قاب عکست
هی پسر
این دفعه فقط میخوام از تهرون بگم فقط
تو خیابون قدم زنون شدم غرق تو افکار
به این فکر میکنم چجوری زنده موندم 18 سال
به این آسفالتایی که ترک خورده زیر پای من
تداعی کننده خاطره های من
این آهنگو میخونم فقط واسه تو
تویی که از منیو منم هستم از تو
شبایی که بیخوابی کشیدی توی خواب من
خوابایی که میدی واسه فردای من
مادرم با اون دستای مهربونی که داشتی
اگه تو بگردی تو هرجای تهرون
از جنوب شهر بگیر تا دروازه شمرون
بغل جیبات ته کوچه های بن بست
هنوزم آدمای بد بخت زیاد هست
یکی جرات تو دستش میگیره رگ گردنو