ولفگان
بهرام
کروس : ولفگان
تویی که اومدی میگی از همه برترم
توی رپ از همه ی شما سرترم
حال نمیکنم با شما بپرم
ولفگان
بهرام
کروس : ولفگان
تویی که اومدی میگی از همه برترم
توی رپ از همه ی شما سرترم
حال نمیکنم با شما بپرم
وجودمو فرا گرفت حس و حال غریب
توی سرم تکرار میشه یه سوال عجیب
نمیفهمم چی میخوام من از دنیای پست
هرجور حساب کنم میبینم آره خدایی هست
اونه که منو آفریده حافظ منه
ورس بهرام :
واسه فرار از تن داره قرار رسما
پس ترسی ندارم از میله و زندونو دستبند
خستن اونا که جلو ما کمر بستن
نفسا خراب ذات یا از چاقی مستن
دست دست بابا دسخوش
خانوم یه قر بده امشب مارو بکش
ناز کن لبارو گاز بگیر
بگو برو ولی نکنه که راس بگی
باریکلا خانوم لبم
بهرام :
حروم زاده ها خوب میدونن عاقبت کل کل
نقطه ی مشترک بین ما با حیوون های جنگل
که ما هر دو وحشییم در مواقع جنگ
خاطراتی به جا مونده از زمانای اول
زمون گذشت یا شایدم من ازش گذشتم
بار و بندیل سفر آخرتو بستم
چی شد که شاشیدم به بخت خودم
بذر نفرتو پاشیدم با دست خودم
تو سن چیزای زیادی تجربه کردم
کروس :
بگو این دنیا نداره چیزی جز حقارت واسه ما
جز حقارت واسه ما
بگو خوندن من
نیست واسه بودن من تو این دنیا