! خدا رو شکر کن...بدو
امشب ساعت حدودا 9 بود که قرار بود با احسان بریم به ضبط یکی از دوستامون کمک کنیم
وقتی رسیدیم دم در استودیو یه پتوی مچاله شده دیدم که ظاهرا یه نفر لاش خوابیده بود و یه ویلچر هم کنارش بود
... دقیقا جلوی در استودیو خوابیده بود و ما نمی تونستیم رد بشیم و بریم تو ، بنابراین بیدارش کردم
آقا.. عزیز.. بیدار شو.. میخوایم رد شیم