بهرام نورائی

فول آرشیو اعتبار رپ فارس
چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ب.ظ

مجموعه دلنوشته های بهرام - زندان

زندان یعنی فاصله یک زندگی تا یک زندگی دیگر زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن صدایش صدای چرخهای زنگ زده غلتان روی کف سنگ شده و سرد یک راهروی سبز است صدای قدمهایم وقتی رد شد از درب های بسته و پشت هر دری چشمی منتظر به باز شدن بود صدای هواکش پیری که نفس من را می کشید

صدای قدمهایی که از درب بسته روبرویم رد شدند صدای رقص غم ، در بند زنان صدای نقاشی های ساده بالای تخت پدران دلتنگ

زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن احساسش احساس ناب تنهایی است خالص ترین تنهایی که تا به حال تجربه کرده ام زندگی در شلوغی و تنها بودن وقتی حرف زدنت فقط و فقط معنی تکان خوردن لبهایت را می دهد

احساس هم رده بودن یک هنرمند با قاچاقچی چهارصد کیلو تریاک

احساس بسته شدن در اوج خواستن تجربه یک دنیای جدید دری که می دانی اگر بخواهی بازش کنی نمی توانی و باز هم می گویم که چقدر تلخ است خواستنی که توانستن نیست

زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن جنسش ، جنس سرد و زبر موکتی است که محکوم به میزبانی زندانی هاست جنسش، جنس سخت آهن نفوذناپذیری است جنس سکون توقف زمان چوب خطهای انتظار روی دیوار های بدبختی وقتی که تنها سرگرمی ام کشیدن یک کش بود و دیدن اینکه چطور بعد از رها شدن به جای اول خود باز می گردد

نگاه به ساعت ، وای ، نگاه به ساعت ، که چطور با تلاش حرکت میکند با اینکه می داند تا یک ساعت دیگر به همان نقطه آغازینش بر خواهد گشت نقطه تازه ای نیست.مسیر تازه ایهم نیست.مقصد تازه ای هم نخواهد داشت چرخش است و فهمیدن دنیایی که انتها ندارد.همانطور که ابتدا نداشت دنیایی که ابتدا و انتهایش یکیست

زندان تجربه جاودان یک له شدن تحمل غر و لند های وکیل بند صدای زمخت اما شیرین باز شدن در صدای شیرین نزدیک شدن قدمهای زندان بان جوشش یک امید ، امید به یک اتفاق جدید امید به باز شدن در تا چند لحظه دیگر، اما رد شدن او به سادگی از کنار در

راه رفتن های شبانه طی کردن طول یک اتاق چند متری برای هزاران بار برای رها شدن از فشار و دیدن دوباره این شعر وصل شده روی دیوار ما عاشق و مست و رند و عالم سوزیم با ما منشین وگرنه بدنام شوی زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن .


دومین سالگرد مردنم ، مبارک



نوشته شده توسط Bahram Nouraei
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بهرام نورائی

بهرام نورائی ، شاعر، خواننده، ترانه سرا و آهنگساز فعال در موسیقی هیپ هاپ ایران است که با زمینه شعری سیاسی-اجتماعی خود به شهرت رسید. او از سال ۱۳۸۱ تا کنون در زمینه‌های مختلفی از رپ فارسی فعالیت داشته‌ است و جز ستون‌های اصلی و تأثیرگذار موسیقی زیرزمینی ایران به شمار می‌رود. همچنین رسانه های هافینگتون پست و المانیتور از وی به عنوان یکی از ۵۰ شخصیت تاثیرگذار در فرهنگ خاورمیانه یاد می کنند.

مجموعه دلنوشته های بهرام - زندان

چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ب.ظ

زندان یعنی فاصله یک زندگی تا یک زندگی دیگر زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن صدایش صدای چرخهای زنگ زده غلتان روی کف سنگ شده و سرد یک راهروی سبز است صدای قدمهایم وقتی رد شد از درب های بسته و پشت هر دری چشمی منتظر به باز شدن بود صدای هواکش پیری که نفس من را می کشید

صدای قدمهایی که از درب بسته روبرویم رد شدند صدای رقص غم ، در بند زنان صدای نقاشی های ساده بالای تخت پدران دلتنگ

زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن احساسش احساس ناب تنهایی است خالص ترین تنهایی که تا به حال تجربه کرده ام زندگی در شلوغی و تنها بودن وقتی حرف زدنت فقط و فقط معنی تکان خوردن لبهایت را می دهد

احساس هم رده بودن یک هنرمند با قاچاقچی چهارصد کیلو تریاک

احساس بسته شدن در اوج خواستن تجربه یک دنیای جدید دری که می دانی اگر بخواهی بازش کنی نمی توانی و باز هم می گویم که چقدر تلخ است خواستنی که توانستن نیست

زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن جنسش ، جنس سرد و زبر موکتی است که محکوم به میزبانی زندانی هاست جنسش، جنس سخت آهن نفوذناپذیری است جنس سکون توقف زمان چوب خطهای انتظار روی دیوار های بدبختی وقتی که تنها سرگرمی ام کشیدن یک کش بود و دیدن اینکه چطور بعد از رها شدن به جای اول خود باز می گردد

نگاه به ساعت ، وای ، نگاه به ساعت ، که چطور با تلاش حرکت میکند با اینکه می داند تا یک ساعت دیگر به همان نقطه آغازینش بر خواهد گشت نقطه تازه ای نیست.مسیر تازه ایهم نیست.مقصد تازه ای هم نخواهد داشت چرخش است و فهمیدن دنیایی که انتها ندارد.همانطور که ابتدا نداشت دنیایی که ابتدا و انتهایش یکیست

زندان تجربه جاودان یک له شدن تحمل غر و لند های وکیل بند صدای زمخت اما شیرین باز شدن در صدای شیرین نزدیک شدن قدمهای زندان بان جوشش یک امید ، امید به یک اتفاق جدید امید به باز شدن در تا چند لحظه دیگر، اما رد شدن او به سادگی از کنار در

راه رفتن های شبانه طی کردن طول یک اتاق چند متری برای هزاران بار برای رها شدن از فشار و دیدن دوباره این شعر وصل شده روی دیوار ما عاشق و مست و رند و عالم سوزیم با ما منشین وگرنه بدنام شوی زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن .


دومین سالگرد مردنم ، مبارک

۹۴/۰۷/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی